۱۳۹۱ آذر ۱۹, یکشنبه

بیش از تمام لحظه ها وقتی تو باشی را...


بیش از تمام رنگ هایت ، رنگ کاشی را
بیش از تمام لحظه ها ، وقتی تو باشی را

روزی زنی در عهد شاه عباس عاشق کرد
سر پنجه های روح یک معمار باشی را

آن وقت شعر و رنگ و موسیقی به هم آمیخت
پوشاند اسلیمی ، تن عریان کاشی را

حالا دوباره اصفهان آبستن است ای عشق
تندیس زیبایی که از من می تراشی را

روح مرا سوهان بکش ، چکش بزن ، بشکن!
بیرون بریز از من هوا ها را ، حواشی را

حل کن مرا ای عشق ای تیزاب افسونگر
ذرات روحم تشنه هستند این تلاشی را

از نغمه ها ، آواز های اصفهانت را
بیش از تمام لحظه ها وقتی تو باشی را

(پانته آ صفایی)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

به اشتراک بگذار!

Share |