۱۳۹۶ مهر ۱۷, دوشنبه

اما...

اشکی برایم نمانده است، هرچند عاشق ترینم

من کشتی نوحم اما، دارم به گل می نشینم

طوفان! شَته! سِن! ملخ! زنگ! پوسیده بذر خدایان

شن ماند و سنگ و گل و لای؛ من وارث "این" زمینم!

بی برگ تر از همیشه، در انتهای قماریم

گفتی که درچنته داری یک برگ؛ رو کن ببینم-

طوفان و باران دیروز، در حلق تردید خشکید

بازت اگر قطره ای هست، من منتظر می نشینم

آندونمیلا (ابراهیم موسی‌پور)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

به اشتراک بگذار!

Share |