۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

دل زمن بردی و پرسیدی که دل گم کرده ای


چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود
چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود

گر جمال جانفزای خویش بنمایی به ما
جان ما گر در فزاید حسن تو کم کی شود

دل زمن بردی و پرسیدی که دل گم کرده ای
این چنین طراری ات با من مسلم کی شود

چون مرا دلخستگی از آرزوی روی توست
این چنین دلخستگی زایل به مرهم کی شود

غم از آن دارم که بی تو همچو حلقه بر درم
تا تو از در درنیایی از دلم غم کی شود

خلوتی می بایدم با تو زهی کار کمال
ذره یی هم خلوت خورشید عالم کی شود

(گزیده غزلی از دیوان عطار)


۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه

جان بسپارم بی تو!


قصد جان می کند این عید و بهارم بی تو
این چه عیدی و بهاری است که دارم بی تو

گیرم این باغ ، گلاگل بشکوفد رنگین
به چه کار ایدم ای گل ! به چه کارم بی تو ؟

با تو ترسم به جنونم بکشد کار ، ای یار
من که در عشق چنین شیفته وارم بی تو

به گل روی تواش در بگشایم ورنه
نکند رخنه بهاری به حصارم بی تو

گیرم از هیمه زمرد به نفس رویانده است
بازهم باز بهارش نشمارم بی تو

با غمت صبر سپردم به قراری که اگر
هم به دادم نرسی ، جان بسپارم بی تو

بی بهار است مرا شعر بهاری ،آری
نه همیه نقش گل و مرغ نیارم بی تو

دل تنگم نگذارد که به الهام لبت
غنچه ای نیز به دفتر بنگارم بی تو!

( حسین منزوی)

آن خواجه را از نیم شب بیماریی پیدا شده ‌ست


آن خواجه را از نیم شب بیماریی پیدا شده ‌ست
تا روز بر دیوار ما بی‌خویشتن سر می‌زده‌ست

چرخ و زمین گریان شده وز ناله‌اش نالان شده
دم‌های او سوزان شده گویی که در آتشکده‌ست

بیماریی دارد عجب نی درد سر نی رنج تب
چاره ندارد در زمین کز آسمانش آمده‌ست

چون دید جالینوس را نبضش گرفت و گفت او
دستم بهل دل را ببین رنجم برون قاعده‌ست

صفراش نی سوداش نی قولنج و استسقاش نی
زین واقعه در شهر ما هر گوشه‌ای صد عربده‌ست

نی خواب او را نی خورش از عشق دارد پرورش
کاین عشق اکنون خواجه را هم دایه و هم والده‌ست

گفتم خدایا رحمتی کآرام گیرد ساعتی
نی خون کس را ریخته‌ست نی مال کس را بستده‌ست

آمد جواب از آسمان کو را رها کن در همان
کاندر بلای عاشقان دارو و درمان بیهدست

این خواجه را چاره مجو بندش منه پندش مگو
کان جا که افتادست او نی مفسقه نی معبده‌ست

تو عشق را چون دیده‌ای از عاشقان نشنیده‌ای
خاموش کن افسون مخوان نی جادوی نی شعبده‌ست

ای شمس تبریزی بیا ای معدن نور و ضیا
کاین روح باکار و کیا بی‌تابش تو جامدست

(مولوی)

۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه

محب نقل قول!

سلام
امروزیک روز خاص است (در این مورد دیگر واقعا خاص است).
تولد...
و تولد یک وبلاگ جدید با مخاطبان خاص!
محب نقل قول!
نام mohebQ برای رعایت اختصار و راحتی دوستان است که مخفف واژه انگلیسی Qoutation به معنی نقل قول و نیز واژه آلمانی Quelle به معنی منبع و نقل قول است.
در این وبلاگ نقل قول های نظم و نثری که دوست دارم یا با حال و هوای ایام( عموما خودم و...!) می خواند را می گذارم.
سعی می شود که ارجاعات تا حد ممکن دقیق باشد.
به امید خدا.
یا علی
89/1/23

به اشتراک بگذار!

Share |