۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

اندوه بزرگی ست چه باشی... چه نباشی...

تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی!

آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی...

پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی!

ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار!
هشدار! که آرامش ما را نخراشی...

هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم!
اندوه بزرگی ست چه باشی... چه نباشی...
(علیرضا بدیع)


۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

فردا به تو می گویم چقدر دوستت دارم!

خورشید را می دزدم
فقط برای تو!
می گذارم توی جیبم
تا فردا بزنم به موهایت
فردا به تو می گویم چقدر دوستت دارم!
فردا تو می فهمی
فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت. می دانم!
آخ ... فردا!
راستی چرا فردا نمی شود؟
این شب چقدر طول کشیده...
چرا آفتاب نمی شود؟
یکی نیست بگوید خورشید کدام گوری رفته؟
(شل سیلور استاین)

۱۳۹۳ تیر ۹, دوشنبه

از خیلی خوب به خیلی بد!



خیلی خوب...خیلی زود تبدیل شد به خیلی بد
خیلی زود.
هیچ کس چیزی به من نگفت و به همین دلیل هیچ وقت سر در نیاوردم
که خیلی خوب چقدر زود تبدیل می شود به خیلی بد

آفتاب.... تبدیل شد به سایه، باران
شور و شوق... تبدیل شد به لذت، به درد
ترنم ترانه های دل انگیز عاشقانه جایش را داد به سردادن سرودهای غم انگیز خیلی زود.
 با "تا ابد" شروع شد
و ابد تبدیل شد به گاهی، به هیچ وقت
و "مرا دوست داشته باش" تبدیل شد به "جایی هم در (قلبت) برای من در نظر بگیر"
خیلی زود.
خیلی خوب... زودتر از آنکه فکر می کردیم تبدیل شد به خیلی بد
خیلی زود.
اگر هیچ کس به تو نگفته باشد، حالا دیگر باید بدانی
که خیلی خوب، خیلی زود تبدیل می شود به خیلی بد.
خیلی زود.
(از خیلی خوب به خیلی بد، گزیده ترانه های شل سیلور استاین، ترجمه علیرضا برادران، کتاب خورشید، 1390)


It goes from so good to so bad so soon
From so good to so bad so soon
Nobody told me so I never knew
It goes from so good to so bad so soon.

It goes from sunshine to shadows to rain
Goes from passion to pleasure to pain
From singing sweet love songs to crying the blues
From so good to so bad so soon.
It's started with words like forever
Went from always to sometime to never
From give me some lovin' to give me some boon
From so good to so bad so soon.

It goes from so good to so bad so soon
From so good to so bad so soon
If nobody told you it's time that you knew
It goes from so good to so bad so soon.

From so good to so bad so soon, so soon...

۱۳۹۳ خرداد ۱۰, شنبه

"رفتنش" از یاد برفت!

عشقت به دلم درآمد 
و شاد برفت
بازآمد
و رخت خویش بنهاد
برفت
گفتم:
"به تکلف دو سه روزی بنشین"
بنشست 
و کنون...
رفتنش از یاد برفت!
(نمایشنامه ای ست برای خودش این رباعی منسوب به مولوی!)

به اشتراک بگذار!

Share |